تا کی از گریه پا به گل باشم
خرقه رنگین ز خون دل باشم
تا تورا لعبت چگل گفتند
روبه بتخانه چگل باشم
تا به خونم خطت سجل بسته ست
کشته حکم آن سجل باشم
اعتدال قد تو تا دیدم
بنده سرو معتدل باشم
رنجه گشتی به قتل من ای وای
گر نه از لطف تو بحل باشم
تا به کویت رسیده ام خواهم
باشم آنجا و متصل باشم
جامیم نکته گوی شهر ولی
از لبت در سخن خجل باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.