تا کی آرام دل بی خبرانت بینم
مردم دیده کوته نظرانت بینم
روی تو اینه نور جمال ازل است
چند پیش نظر بی بصرانت بینم
می روم از سرکویت چه کنم نتوانم
که از این بیش حریف دگرانت بینم
تویی آن گلبن نوخیز که در باغ جمال
تازه از گریه خونین جگرانت بینم
گفته ام سنگ دل سخت تو را در همه جای
جای آن هست که با خویش گرانت بینم
هیچ خاطر نگرانیم نماند به جهان
گر سوی خود به ترحم نگرانت بینم
جامی این گونه کزان غنچه دهان تنگدلی
زود باشد که چو گل جامه درانت بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوش آن روز که هر سو نگرانت بینم
خار در پا و چو گل جامه درانت بینم
زیر مشق نظر کج نظرانت بینم
روی گردان شده یی بی بصرانت بینم
چون گل افتاده به چشم دگرانت بینم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.