شمارهٔ ۳۴۰
چاره عشق تو صبر است ندانم چه کنم
گر توانم بکنم ور نتوانم چه کنم
کار من بی رخ تو غیر شکیبایی نیست
گر معذالله ازین کار بمانم چه کنم
عشق مستولی و از من تو چنین مستغنی
قصه مشکل خود پیش که خوانم چه کنم
چند گویی که مرا نام مبر پیش کسان
غیر نام تو نیاید به زبانم چه کنم
بی تو دل خون بود و دیده پرخون گریان
اگر از دیده و دل خون نفشانم چه کنم
شد پر از خون دل من غنچه صفت بی رخ تو
جامه بر خویش چو گل گر ندرانم چه کنم
گفتیم مردگی خود مطلب جامی بیش
بی تو از زندگی خویش بجانم چه کنم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...