هر چند جز فریب و فسونت نیافتم
یکدم ز جان خویش برونت نیافتم
هرجا که هست چون همه نام و نشان توست
در حیرتم ز خویش که چونت نیافتم
برهم زدم بنفشه و سنبل بسی چو باد
بویی ز خط غالیه گونت نیافتم
چشم بد از تو دور که کم رخ نمودیم
کز نوبت گذشته فزونت نیافتم
هرگز به سوی من نگذشتی کز اشک خویش
دامن چو گل کشیده به خونت نیافتم
تو آن زبون کشی که گه قتل سرکشان
میلی به عاشقان زبونت نیافتم
جامی اسیر سلسله زلف کیستی
کازادگی ز قید جنونت نیافتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.