یار ما یار دگر کرد چه تدبیر کنیم
قصه مشکل خود پیش که تقریر کنیم
دوست دشمن بود آن سنگدل و دشمن دوست
حد ما نیست که این قاعده تغییر کنیم
کاغذ و کلک چو پیچد سر از قصه ما
بر رخ زرد به خون مژه تحریر کنیم
پیر ما گفت بتان مظهر حسن ازلند
ما نظر در رخ شان از نفس پیر کنیم
سر وحدت طلبد خواجه و ما حیرانیم
که ازین نکته نازک به چه تعبیرکنیم
بحر گوییم پدید آمده در صورت موج
زین زیادت نتوانیم که تصویر کنیم
جامی ابنای جهان در گله اند از ما خیز
تا ازین مرحله پر گله شبگیر کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.