به چشم تو زینسان که صیدی حقیرم
کی از غمزه سازی مشرف به تیرم
چو بر من کشی تیر ترسم که تیرت
به من نارسیده ز شادی بمیرم
برآورده دست نیازم که شاید
بدین دست دامان وصل تو گیرم
به مهر تو جنبم به گرد تو گردم
درین شیوه این کهنه چرخ است پیرم
پی مرغ وصل تو باشد صفیری
چو شبهای هجران برآید نفیرم
به چشم ترحم به من بین نه آخر
به شهرت غریبم مدامت اسیرم
چه حاجت به مطرب چو خوش ساخت جامی
نی کلک تو از نوای صریرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر بر تن خویش سالار و میرم
ملامت همی چون کنی خیر خیرم؟
چه قدرت رود بر تن منت ازان پس؟
نه من همچو تو بندهٔ چرخ پیرم
اسیرم نکرد این ستمگاره گیتی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.