با جگر سوختگان یار نبودی هرگز
جز جفاجوی و ستمکار نبودی هرگز
با همه خلق جهان در صدد مرحمتی
جز به ما بر سر آزار نبودی هرگز
چه دهم شرح تو را داغ گرفتاری هجر
چون بدین داغ گرفتار نبودی هرگز
حال جان کندن تنهایی من کی دانی
چون تو یک لحظه درین کار نبودی هرگز
ما چو خاریم و تو گل وه که ز بس شوکت حسن
داده دامن به کف خار نبودی هرگز
منکر معتقد خود شده ای در همه عمر
اینچنین برسر انکار نبودی هرگز
پرده چشم تو هم بود تو آمد جامی
بگذر از بود خود انگار نبودی هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.