شمارهٔ ۲۵۳
با جگر سوختگان یار نبودی هرگز
جز جفاجوی و ستمکار نبودی هرگز
با همه خلق جهان در صدد مرحمتی
جز به ما بر سر آزار نبودی هرگز
چه دهم شرح تو را داغ گرفتاری هجر
چون بدین داغ گرفتار نبودی هرگز
حال جان کندن تنهایی من کی دانی
چون تو یک لحظه درین کار نبودی هرگز
ما چو خاریم و تو گل وه که ز بس شوکت حسن
داده دامن به کف خار نبودی هرگز
منکر معتقد خود شده ای در همه عمر
اینچنین برسر انکار نبودی هرگز
پرده چشم تو هم بود تو آمد جامی
بگذر از بود خود انگار نبودی هرگز
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...