تا صبا طره شبرنگ تو را برهم زد
روزگار دل آسوده ما برهم زد
شاخهای گل و نسرین چو بخوبی کردند
با تو دعوی همه را باد صبا برهم زد
درد ما را نشد امید دوا گرچه طبیب
دفتر خویش بسی بهر دوا برهم زد
چشم سیار جهان مثل ندیدت هر چند
نسخه چهره گشایان خطا برهم زد
صد سبب ساخته بودیم پی وصل تولیک
هرچه ما ساخته بودیم قضا برهم زد
بر صف دردکشان محتسب شهر گذشت
سلک جمعیت ارباب صفا برهم زد
جامی آن سرو جز اوصاف رخ خویش نیافت
گرچه صد ره چو گل اوراق مرا برهم زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.