نه همین وقت مرا عشق مشوش دارد
کیست در دور جمالت که دلی خوش دارد
جمع و فرقیست عجب زلف تو را صوفی وار
شانه اش جمع کند باد مشوش دارد
دل به هر حلقه جدا می کشد از زلف توام
دل من بین که ز زلفت چه کشاکش دارد
ابرش سرکش توکش جهد از نعل آتش
من دلسوخته را نعل در آتش دارد
دارد از کاسه سم سرخوشی کاسه می
هرکه در راه تو سر بر سم ابرش دارد
آفت جان شود و شور جهان هرکه چوتو
لب شیرین خط مشکین رخ مهوش دارد
میل طفلان سوی نقش است ازان رو جامی
بهر تو چهره به خونابه منقش دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هندوی زلف تو زآن حال مشوّش دارد
که به تسخیر دلم نعل در آتش دارد
با وجود قد دلجوی تو ای نخل مراد
خویش را سرو سهی کیست که سرکش دارد
به وصالت که ندارد هوس باغ بهشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.