گنجور

 
جامی

مرا نیست بر خوردن باده باعث

بجز غفلت از عالم پر حوادث

چه جمعیت آید ز گردنده چرخی

که بر وضع واحد دوان نیست لابث

بده ساقیا می که بی بهره از وی

بود در همه شغل لاهی و عابث

ازان می که کنیت ابوالطیباتش

سزاوار باشد نه ام الخبائث

ازان می که سوگند تائب نگردد

ز شربش به شرع خردمند حانث

ازان می که مغنیست در کسب دانش

ز بسط اقاویل و طول مباحث

به می صرف کن جامیا هر چه داری

مکن صرفه چون ممسکان بهر وارث