مرا نیست بر خوردن باده باعث
بجز غفلت از عالم پر حوادث
چه جمعیت آید ز گردنده چرخی
که بر وضع واحد دوان نیست لابث
بده ساقیا می که بی بهره از وی
بود در همه شغل لاهی و عابث
ازان می که کنیت ابوالطیباتش
سزاوار باشد نه ام الخبائث
ازان می که سوگند تائب نگردد
ز شربش به شرع خردمند حانث
ازان می که مغنیست در کسب دانش
ز بسط اقاویل و طول مباحث
به می صرف کن جامیا هر چه داری
مکن صرفه چون ممسکان بهر وارث