چیست آن زلف سیه پیش رخت کافروختهست
شهپر جبریل کز برق تجلی سوختهست
زیر طره عارضت آن آتش آمد کش خدای
در شب طور از پی جذب کلیم افروختهست
کیست عاشق عافیتسوزی که در بازار عشق
دین و دنیا داده و اندوه ابد اندوختهست
چون ندارد وصلهای وصل تو زاهد را چه سود
زان مرقع کز هزاران وصله بر هم دوختهست
بندهایام جور را شایسته مفروشم به هیچ
خواجه هرگز بنده شایسته را نفروختهست
در سخن جامی زبان عیبجویان را ببست
از کدام استاد این سحر حلال آموختهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.