به عشق آن پیر عالمگیر گشته ست
که در عشق جوانان پیر گشته ست
ز طفلان کم بود پیری که مویش
نه از شکرلبان چون شیر گشته ست
نه مهرت در دلم ازنو نوشتند
ازل تاریخ این تحریر گشته ست
چو ممکن نیست تصویر جمالت
شریعت مانع تصویر گشته ست
نه وقت صبح برگل شبنم است آن
ز تو غرق خوی تشویر گشته ست
ز کشمیری بتان دین برانداز
دلم بتخانه کشمیر گشته ست
به تعجیلم همی کشتی چه کردم
که طبعت مایل تأخیر گشته ست
ز بس کز زلف تو پیچید بر هم
رگ جان بر تنم زنجیر گشته ست
مکن تدبیر جامی کز دو زلفت
اسیر ربقه تقدیر گشته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم روبه بُد اکنون شیر گشتهست
که از چون تو رفیقی سیر گشتهست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.