شمارهٔ ۱۰۶
چون کمر بسته مه من به سفر بیرون رفت
صد دل آویخته از طرف کمر بیرون رفت
او قدم می زد و مردم همه در خون بودند
که بدان شکل خوش از پیش نظر بیرون رفت
نیست این خون روانم ز سر هر مژه اشک
جوش زد در دل من خون و ز سر بیرون رفت
منع ناصح ز غم عشق ویم بادی بود
که ز یک گوش درآمد ز دگر بیرون رفت
قطره آب که آمد به دل از پیکانش
حرقت از جان و حرارت ز جگر بیرون رفت
نیست در حلقه عشاق زبان حیرانم
کز زبانی که ازان حلقه خبر بیرون رفت
دوش در کلبه جامی ز نم دیده و آه
آتش از روزنه و آب ز در بیرون رفت
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...