شمارهٔ ۹۸
در دیار مصر اگر یوسف رخی پیدا شود
در خراسانم دل از سودای او شیدا شود
ور رسد اینجا خبر کافروخت شمعی رخ به شام
جان من پروانه سان از شوق ناپروا شود
کیست جز من آن کز اول پای در غوغا نهد
چون ز شهر آشوب ماهی شهر پرغوغا شود
آتش افتد در من از غیرت که چون آن من نیم
هر که را بینم که از عشق بتی رسوا شود
تا نباشد غیر من عاشق به عالم کاشکی
در دلم غم های عشق عاشقان یکجا شود
بس که گیرد درد جویایی عشقم هر شبی
اشک و آه من زمین گرد و فلک پیما شود
تنگیی دارد دل جامی برون از قید عشق
تا نگردد در سر زلفی گره کی وا شود
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...