گنجور

 
جامی

در دیار مصر اگر یوسف رخی پیدا شود

در خراسانم دل از سودای او شیدا شود

ور رسد اینجا خبر کافروخت شمعی رخ به شام

جان من پروانه سان از شوق ناپروا شود

کیست جز من آن کز اول پای در غوغا نهد

چون ز شهر آشوب ماهی شهر پرغوغا شود

آتش افتد در من از غیرت که چون آن من نیم

هر که را بینم که از عشق بتی رسوا شود

تا نباشد غیر من عاشق به عالم کاشکی

در دلم غم های عشق عاشقان یکجا شود

بس که گیرد درد جویایی عشقم هر شبی

اشک و آه من زمین گرد و فلک پیما شود

تنگیی دارد دل جامی برون از قید عشق

تا نگردد در سر زلفی گره کی وا شود

 
 
 
منوچهری

هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش

در سخا گر قطره‌ای باشد چو صد دریا شود

آن نمی‌بینی که در باغ و چمن از خارها

در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود

قطران تبریزی

چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود

زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود

نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود

آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود

هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو

[...]

امیرخسرو دهلوی

از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود

جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود

من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او

صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود

ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو

[...]

سلمان ساوجی

گرز خورشید جمالت ذره‌ای پیدا شود

هر دو عالم در هوایش، ذره‌سان دروا شود

شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی

افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود

عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
کمال خجندی

گر دلم در زلف پنهان کرده‌ای پیدا شود

مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود

ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی

چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود

ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه