در دیار مصر اگر یوسف رخی پیدا شود
در خراسانم دل از سودای او شیدا شود
ور رسد اینجا خبر کافروخت شمعی رخ به شام
جان من پروانه سان از شوق ناپروا شود
کیست جز من آن کز اول پای در غوغا نهد
چون ز شهر آشوب ماهی شهر پرغوغا شود
آتش افتد در من از غیرت که چون آن من نیم
هر که را بینم که از عشق بتی رسوا شود
تا نباشد غیر من عاشق به عالم کاشکی
در دلم غم های عشق عاشقان یکجا شود
بس که گیرد درد جویایی عشقم هر شبی
اشک و آه من زمین گرد و فلک پیما شود
تنگیی دارد دل جامی برون از قید عشق
تا نگردد در سر زلفی گره کی وا شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف و احساسات عمیق عاشقانه پرداخته است. شاعر در آن از عشق و شیدایی خود نسبت به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که هر جا خبری از محبوبش برسد، دلش از شوق و عشق به شدت پر از احساس میشود. او به نوعی میخواهد نشان دهد که در دل او تنها عشق و دلتنگی برای محبوبش وجود دارد و این احساسات حتی میتواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. شاعر همچنین به درد و رنجی که عشق برایش به همراه دارد، اشاره میکند و میگوید که دلش در قید عشق پر از تنگناهای عاطفی است. به طور کلی، این اشعار احساس شیدایی و عشق عمیق به محبوب را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر در سرزمین مصر چهرهای زیبا همچون یوسف پیدا شود، دل من در خراسان به عشق او دیوانه خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر خبر بیفتد که کافر خویش را به شمعی میفروشد، چهرهاش در شام باعث میشود که جان من مانند پروانهای از شوق، بیپروا و شیدا شود.
هوش مصنوعی: کیست جز من که جز از ابتدا در هر هیاهو و شلوغی قدم بگذارد، مانند ماهی که وقتی در شهری پر از آشوب و شلوغی میشود، به آرامش دست پیدا کند؟
هوش مصنوعی: غیرتم به قدری زیاد است که اگر ببینم کسی به خاطر عشق یک بت رسوا شود، مانند آتشی در وجودم شعلهور میشود. من که دیگر چیزی از خودم ندارم، این صحنه برایم قابل تحمل نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا کسی غیر از من عاشق نباشد، کاش غمهای عشق تمام عاشقان در دل من جمع شود.
هوش مصنوعی: به خاطر درد و اندوهی که از عشق میکشم، هر شب اشک و آه من به قدری زیاد میشود که گویا زمین و آسمان را به گردش در میآورد.
هوش مصنوعی: دل یک حس تنگنا دارد و به دنبال آزادی از قید عشق است تا زمانی که گرهای از موهای کسی باز نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش
در سخا گر قطرهای باشد چو صد دریا شود
آن نمیبینی که در باغ و چمن از خارها
در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود
زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود
نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود
آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود
هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو
[...]
از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود
جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود
من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او
صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود
ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو
[...]
گرز خورشید جمالت ذرهای پیدا شود
هر دو عالم در هوایش، ذرهسان دروا شود
شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی
افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود
عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟
[...]
گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا شود
مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود
ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی
چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود
ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.