گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

نماند جا که تر از ابر دیده ما نیست

ولی چه سود که آن مه در ابر پیدا نیست

چگونه بر در او جا کنم که چندان سر

فتاده بر سر کویش که پای را جا نیست

ز گشت باغ چه حاصل بجز غم آن دل را

که از مشاهده دوست در تماشا نیست

به باغ گو گذری کن که نیست هیچ نهال

که بهر خدمت قدش ستاده بر پا نیست

سواد خط تو تا دیده ام نبینم کس

که مبتلا شده چون من به دام سودا نیست

مگو به وعده که کام دلت دهم فردا

که دردمند غمت را امید فردا نیست

جدا ز لعل تو جامی چو نکته پردازد

به نطق هست چو طوطی ولی شکرخا نیست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل

که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست

به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند

که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست

وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست

اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست

ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست

رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست

مجد همگر

تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست

ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست

تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم

که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست

غریب نیست که روی تورشک خورشید است

[...]

سعدی

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست

بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود

توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست

ز جان غلام قد همچو سرو آزادت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه