خوش آنکه در چمن ای نازنین تو باشی و من
به پای سرو و سمن همنشین تو باشی و من
نشسته بر سر سبزه به روی ساغر می
فشانده برگ گل و یاسمین تو باشی و من
ز عکس اشک من و لعل تو درآب روان
به طرف جوی می و انگبین تو باشی و من
ز بس که از کف هم خورده جام مالامال
نه عقل مانده به جای و نه دین تو باشی و من
بود که خوی کنی با من از خدا خواهم
که مانده در همه عالم همین تو باشی و من
گرفته جای رقیبان همه به زیر زمین
به هم نشسته به روی زمین تو باشی و من
ز شهر کرده چو جامی جلا ز طعن کسان
گهی به روم شده گه به چین تو باشی و من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آنکه در همه روی زمین تو باشی و من!
به جز من و تو نباشد، همین تو باشی و من
بهار می رسد، آیا بود که در چمنی
نشسته پای گل و یاسمین تو باشی و من؟
شدی به باغ، که آنجا خوش است مجلس می
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.