حشمت میفروش بین بر در او ز هر طرف
گرد مواید کرم اهل صفا کشیده صف
فیض کرامتش نهد دمبدم از سفال می
رند خداشناس را جام جهان نما به کف
پرورشت دهد فلک لیکن ازو تو برتری
بیش نهد بلی خرد قیمت گوهر از صدف
پرده دیده و دلم فرش بود به راه تو
گر قدمی بدین طرف رنجه کنی زهی شرف
قبله جان اهل دل مستی و بیخودی بود
وه که به زهد و توبه شد بیهده عمرها تلف
بانگ دفینه خوش بود خواجه زرشمار را
مفلس دردخواره را خوشتر ازان صدای دف
محنت بادیه مکش جامی و عزم کوفه کن
شو پی حج و عمره هم طایف مشهد نجف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل در ستایش و عشق به اهل صفا و کرامتهای آنها سروده شده است. شاعر با اشاره به فضل و لطف آن افراد، به اهمیت عشق و معرفت اشاره میکند و میگوید که برتریهایی در این دنیا وجود دارد که نمیتوان با داراییها سنجید. او به جاننوازی و شور و حال اهل دل اشاره میکند و عمر بیهودهای را که در زهد و توبه تلف میشود، محکوم میکند. همچنین، اشارهای به لذت و شوق سفر به مکانهای مقدس مانند کربلا و نجف دارد و به جایگاه ویژه این سفرها در زندگی روحانی و معنوی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: حشمت میفروش را ببین که درب مغازهاش از هر سو دور او صفی از افراد مهربان و باوقار که اهل بخشش و صفا هستند، تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ با لطف و کرامتش به پیوسته از ظرف سفالی به کسی که خدا را میشناسد، جامی را میدهد که جهان را به او نشان میدهد.
هوش مصنوعی: سرنوشت میتواند تو را پرورش دهد، اما تو از آن برتری بیشتری داری. آری، ارزش خرد از ارزش گوهر درون صدف بالاتر است.
هوش مصنوعی: چشم و دل من به خاطر تو آماده و زیباست، اگر فقط یک قدم به سمت من برداری، این برای من افتخار بزرگی خواهد بود.
هوش مصنوعی: قبله و هدف جانهای عاشق و دلباخته، عشق و بیخودی است. آه، اینکه بسیاری از مردم به زهد و توبه پرداختهاند و عمرشان را بیهوده صرف کردهاند.
هوش مصنوعی: صدای دفینه برای خواجه ثروتمند خوشایند است، ولی برای شخصی که در فقر و مشکلات زندگی میکند، صدای دف از هر چیز دیگری خوشتر است.
هوش مصنوعی: در دل سختیهای سفر، خود را به زحمت نینداز و به جای آن، تصمیم بگیر به کوفه بروی. همچنین بر حج و عمره رفتن و زیارت مشهد و نجف فکر کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
از چپ و راست میرسد مست طمع هر اشتری
چون شتران فکنده لب مست و برآوریده کف
غم مخورید هر شتر ره نبرد بدین اغل
[...]
بوی بهار می دهد باد صبا ز هر طرف
سبزه دمید عیش کن ساغر می منه ز کف
موسم تاب خانه رفت از پی گل به باغ رو
بر لب جویبار بر شیشه ی می ز طاق و رف
پیش که سر نهی به گل باده بخور به پای گل
[...]
طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف
گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف
طَرْفِ کَرَم ز کَس نَبَست، این دلِ پُر امیدِ من
گر چه سخن همیبَرَد، قصهٔ من به هر طرف
از خَمِ ابرویِ توام، هیچ گشایشی نشد
[...]
دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف
گفت بدان تو نفس خود تا برسی بمن عرف
شمع صف بسوختی شب همه شب برای حق
بهر چه کرده ای بگو عمر شریف خود تلف
هست غذای روح تو ذکر خدا میان جان
[...]
میروم از بر امام طوفکنان به هر طرف
طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف
در ره او رود سرم باز لقاش برخورم
این بشود زهی طرب آن بشود زهی شرف
سعی من از برای او جان و دلم فدای او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.