کجا شد آنکه ز بغداد مستقر سلف
به حله روی نهادم ز حله رو به نجف
نجف مگوی که آن قبله جای مجد و علا
نجف مگوی که آن بارگاه عز و شرف
نهاده اهل وفا بر ستانه او روی
کشیده اهل صفا بر حوالی او صف
بر آن ستانه فرو ریختم ز جیب نیاز
ز عجز و ضعف هدایا ز فقر و فاقه تحف
ز فوت عمر گرامی و روزگار شریف
که جز به خدمت آن روضه گشته بود تلف
گهی به یا حزنا ساختم نوای حزن
گهی به یا اسفا سوختم به داغ اسف
فغان کشیدم از اندوه آن ز سینه چو چنگ
طپانچه کوفتم از درد آن به روی چو دف
بر آن شدم که چو جامی ازان حریم مراد
عنان عزم نپیچم دگر به هیچ طرف
ولی دریغ که بازم سپهر حادثه زای
زمام دولت و اقبال در ربود ز کف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسیکه داشت در آنماه جام باده بکف
کنون بدستش تسبیح بینی و مصحف
کنون نهند حریفان حدیث می بر طاق
کنون نهند جوانان کلام دف بررف
کنون درین مه طفلان نهند پا بر پای
[...]
چو غنچه در گرهی بند، نقد خود ز تلف
که پیش هر خس و خاری چو گل نداری کف
چه سود آب ز دریا چو ابر بخشیدن
کرم ز آبله دست خویش کن چو صدف
به دست مطرب از اصلاح خاطر من شد
[...]
ز عشق جوی کرامت ز عشق جوی شرف
بغیر عشق نباشد رهی بهیچ طرف
بغیر عشق مکن هیچ کار اگر بکنی
غرامتست و ندامت تحسر است واسف
بعشق کوش که فخر است عشق مردانرا
[...]
قلندران خراباتی خراب ای شیخ
به نیم جو نستانند معجزات و کشوف
که داشت خامه در سرای عز و شرف
به بحر پرورشش داد جا چو در و صدف
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.