کجا شد آنکه ز بغداد مستقر سلف
به حله روی نهادم ز حله رو به نجف
نجف مگوی که آن قبله جای مجد و علا
نجف مگوی که آن بارگاه عز و شرف
نهاده اهل وفا بر ستانه او روی
کشیده اهل صفا بر حوالی او صف
بر آن ستانه فرو ریختم ز جیب نیاز
ز عجز و ضعف هدایا ز فقر و فاقه تحف
ز فوت عمر گرامی و روزگار شریف
که جز به خدمت آن روضه گشته بود تلف
گهی به یا حزنا ساختم نوای حزن
گهی به یا اسفا سوختم به داغ اسف
فغان کشیدم از اندوه آن ز سینه چو چنگ
طپانچه کوفتم از درد آن به روی چو دف
بر آن شدم که چو جامی ازان حریم مراد
عنان عزم نپیچم دگر به هیچ طرف
ولی دریغ که بازم سپهر حادثه زای
زمام دولت و اقبال در ربود ز کف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از سفر خود از بغداد به حله و سپس به نجف سخن میگوید و عظمت و ویژگیهای بارگاه نجف را توصیف میکند. او به حالت نیاز و فقر خود اشاره میکند و نگران است که عمر گرانبهایش بیهدف تلف شود. شاعر در عین حال از درد و اندوه خود میگوید و در تلاش است تا به این بارگاه مقدس نزدیک شده و از آن بهرهمند شود. در پایان، از ناتوانی خود در کنترل سرنوشت و حوادث زندگی شاکی است و احساس ناکامی میکند.
هوش مصنوعی: کجاست آن فردی که از بغداد به حله رفت و سپس از حله به نجف روی آورد؟
هوش مصنوعی: نجف را نگو که آنجا محل بزرگی و عظمت است. نجف را نگو که آن مکان برجستگی و افتخار است.
هوش مصنوعی: اهل وفا با محبت و صداقت به او توجه کرده و دل و جان خود را به او سپردهاند، در حالی که اهل صفا با پاکی و خلوص نیت دور او گرد آمدهاند.
هوش مصنوعی: من از روی نیاز و ناتوانی، هدایا و تحف را از جیب خود بیرون آوردهام، زیرا از فقر و تنگدستی رنج میبرم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمان ارزشمند و عمر پرارزش انسان، به جز در راه خدمت و بهبود حال دیگران، هدر میرود و از بین میرود. زندگی باید با هدفی بزرگ و خدمت به دیگران سپری شود تا ارزش داشته باشد.
هوش مصنوعی: گاهی با آهنگ غم، احساس اندوه را به تصویر میکشم و گاهی با نالهای دردناک، در آتش نگرانی و داغی غم میسوزم.
هوش مصنوعی: از درد و اندوه زیادی که در دل دارم، فریاد میزنم. همانطور که یک چنگ را به شدت مینوازند، من هم از شدت درد دلم را مانند دفی بر روی زمین میکوبم.
هوش مصنوعی: تصمیم گرفتم که مانند یک جام، از آن مکان مقدس و آرزوی خود دور نشوم و دیگر به هیچ طرف انحراف نکنم.
هوش مصنوعی: متأسفانه، بار دیگر چرخ روزگار و حوادثی که پیش میآید، قدرت و سرنوشت را از دستم گرفت و از من دور کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
کسیکه داشت در آنماه جام باده بکف
کنون بدستش تسبیح بینی و مصحف
کنون نهند حریفان حدیث می بر طاق
کنون نهند جوانان کلام دف بررف
کنون درین مه طفلان نهند پا بر پای
[...]
چو غنچه در گرهی بند، نقد خود ز تلف
که پیش هر خس و خاری چو گل نداری کف
چه سود آب ز دریا چو ابر بخشیدن
کرم ز آبله دست خویش کن چو صدف
به دست مطرب از اصلاح خاطر من شد
[...]
ز عشق جوی کرامت ز عشق جوی شرف
بغیر عشق نباشد رهی بهیچ طرف
بغیر عشق مکن هیچ کار اگر بکنی
غرامتست و ندامت تحسر است واسف
بعشق کوش که فخر است عشق مردانرا
[...]
قلندران خراباتی خراب ای شیخ
به نیم جو نستانند معجزات و کشوف
که داشت خامه در سرای عز و شرف
به بحر پرورشش داد جا چو در و صدف
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.