سفر خوش است اگر یار همسفر باشد
غبار موکب او سرمه بصر باشد
به منزلی که نشیند به محملی که رود
جمال او همه جا قبله نظر باشد
به هر جهت که کنی روی آشکار بود
به هر طرف که نهی چشم جلوه گر باشد
چه سود همسفری با ویم که آن خودکام
ز راه وصل به هر گام دورتر باشد
اسیر محنت عشقم مرا به وصل چه کار
نشاط و عیش دگر عاشقی دگر باشد
مرا چو تیر زند گر سپر شود مانع
شکایتی که مرا باشد از سپر باشد
به مهر روی بتان عیب من مکن جامی
مرا خود از همه عالم همین هنر باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی لذت سفر با همسفر و معشوق صحبت میکند. شاعر میگوید که سفر با معشوق لذتبخش است و مانند سرمه برای دیدههاست. جمال و زیبایی محبوب همه جا نمایان است و توجه را جلب میکند. اما اگر همسفر خودکام باشد و فرد را از وصل دور کند، همسفری هیچ فایدهای ندارد. شاعر بیان میکند که از درد عشق رنج میبرد و دیگر به آرامش عشق جدیدی فکر نمیکند. او همچنین میگوید اگر به او آسیب برسد، عیب خود را به گردن عشق و زیبایی نگذارد، زیرا همه چیز را فقط در زیبایی محبوب خود میبیند.
هوش مصنوعی: سفر زیبا و دلپذیر است اگر همراه ما، کسی که دوستش داریم باشد. اگر در این سفر، نشانههایی از او مانند غبار جادهاش وجود داشته باشد، این نشانهها برای ما چون سرمهای برای چشمهایمان ارزشمند است.
هوش مصنوعی: به مکانی که او آرام میگیرد و به راهی که میرود، جاذبهی زیبایی او در هر جا توجه همه را جلب میکند.
هوش مصنوعی: هر کجا که روی خود را نشان دهی، واضح و مشخص است و هر سمتی که نگاه کنی، زیبایی خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: همسفری با کسی که خودسر است و در هر گام از مسیر وصال دور میشود، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: به دلیل رنج و غمهای عشق، برای من وصال و رسیدن به محبوب چه فایدهای دارد؟ لذت و شادکامی دیگری در عشق وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به من صدمهای وارد کند، همانند تیر زدن است و اگر سپری در کار باشد، مانع از شکایت من خواهد شد. در واقع، اگر کسی از من دفاع کند، من دلیلی برای شکایت نخواهم داشت.
هوش مصنوعی: نکند به عشق و زیبایی محبوبان عیبی بگیری، زیرا من فقط همین یک هنر را دارم که از تمامی دنیا دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
برون ز گوشه بهشت برین سقر باشد
فزون ز توشه شکر معده بار خر باشد
هر آنکه توشهٔ روزی و گوشهای دارد
به راستی ملک ملک بحر و بر باشد
زیادت از سرت ار یک کُلَه به دست آری
[...]
کسی به حمد و ثنای برادران عزیز
ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
ز دشمنان شنو ای دوست تا چه میگویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
اگر به جایِ تو ما را کسی دگر باشد
به جز خیال نه ممکن بود اگر باشد
سری که در قدمت می رود به حکمِ قضا
دریغ نیست به دستِ من این قدر باشد
چو بالِ نسر بسوزد ز پرتوِ خورشید
[...]
اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد
بسوزد ار دلش از سنگ سخت تر باشد
حکایت من و او عشق نیست می دانم
که عشق دیگر و دیوانگی دگر باشد
رو، ای نسیم صبا و از آن دو چشم سیاه
[...]
کسی بمدح و ثنای برادران عزیز
ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
ز دشمنان شنو ایدوست تا چه میگویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.