ز بس آه غمت زین جان آتشناک خواهم زد
ز دود آه شبگون خیمه بر افلاک خواهم زد
چو آیی از سفر تا گیرمت بی پیرهن در بر
ز شوق تو گریبان تا به دامان چاک خواهم زد
به سر خواهم ز جورت خاک کردن چون کنی جلوه
بدین حیله به چشم اهل غرض را خاک خواهم زد
چو تو زهرم دهی جانا طبیبم گو میا بر سر
که سنگش بی لبت بر حقه تریاک خواهم زد
ز خاشاک است گلبن خرمنی گر با رخت لافد
به جای گل ز آهش شعله در خاشاک خواهم زد
پس از کشتن به خاکم گر سواره بگذری روزی
ز زیر خاک دستت در خم فتراک خواهم زد
چو جامی دفتر نام بتان خواهد ز من نامت
رقم در وی بت خوانخواره بی باک خواهم زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خواهم زد
کلاه عافیت با سر بهم بر خاک خواهم زد
بر آن گلرخ چو راهم نیست، سوی باغ خواهم شد
به یادش پیش هر سروی گریبان چاک خواهم زد
مرا این بس که بر خاکم سواره بگذری روزی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.