جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲ شد فصل بهار و گشتم از غصه هلاک دارم جگری کباب و چشمی نمناک گلها همه سر ز خاک بیرون کردند الا گل من که سر فرو برد به خاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، من از اندوه بسیار رنج میبرم و قلبم مانند کبابی داغ است و چشمانم از اشک پر شده است. گلها همه به سرسبزی و زیبایی بازگشتهاند، اما گل من هنوز به خاک سر فرود آورده و از بین رفته است.
هوش مصنوعی: فصل بهار رسید و من از غم و اندوه در حال ویرانی هستم. دلم مثل کباب میسوزد و چشمانم پر از اشک است.
هوش مصنوعی: تمام گلها سر از خاک بیرون آوردهاند، جز گل من که سرش را به زیر زمین برده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلقان همه بر درگهت ای خالق پاک
هستند پی قطرهٔ آبی غمناک
سقای سحاب را بفرما از لطف
تا آب زند بر سر این مشتی خاک
ای چرخ مدور خسیس بی باک
صد پیرهن وفای من کردی چاک
آزاده هر آنچه بود کردی تو هلاک
از گردش تو کنون چه ترسست و چه باک
ای کرده همه جهان ز ناپاکان پاک
هرگز نبود تو را ز ناپاکان باک
ای خسرو پاک پیکر ازگوهر خاک
ایگوهر پاک احسن الله جزاک
کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک
تا دی شدم از آتش هجر تو هلاک
امروز شدی ز باد سردم بیباک
فردا کنم از دست تو بر تارک خاک
گویند مرا که خویشتن کرد هلاک
عاشق ز هلاک خویش کی دارد باک
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.