شمارهٔ ۹۸۷
شنیده ام که به گلچهره ای نظر داری
ز شوق لاله رخی داغ بر جگر داری
مکن مکن که ز خیل پریوشان هر سو
هزار عاشق دیوانه بیشتر داری
چو روی خویش در آیینه می توانی دید
چرا نظر به جمال کسی دگر داری
منه ز عشق به دل بار غم تو را آن به
که بار غم ز دل اهل عشق برداری
نشان پای تو باشد نشانه رحمت
خوش آن زمین که تو گاهی بر آن گذر داری
مگیر بی خبر از حال عاشقان خود را
ز داغ شوق و غم عشق چون خبر داری
چو نیست زهره خریدار او شدن جامی
ز اشک و چهره چه حاصل که سیم و زر داری
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...