وقت گل می و مطرب دولتیست تا دانی
دولتی چنین دریاب ای به دولت ارزانی
کیش کافران دارد نرگس تو کز مژگان
کرده صد مسلمان را رخنه در مسلمانی
در جفا کمر بستی عهد مهر بشکستی
نیک نیک بدعهدی سخت سست پیمانی
جاه و حشمت خوبی جاودان نمی ماند
داد بینوایان ده پیش از آنکه نتوانی
می نشانم اندر دل مهر قامتت لیکن
دانم این نهال آخر بر دهد پشیمانی
می کنم ز هجرانت سینه چاک چون لاله
وه که فاش خواهد داغ های پنهانی
عرصه جهان جامی غصه ای نمی ارزد
بهر بود و نابودش خویش را چه رنجانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف لحظاتی از عمر و زندگی میپردازد و بر لذتهای زودگذر و مشکلات عشق تأکید دارد. شاعر به مخاطب خود یادآوری میکند که زمان گذراست و باید از لحظات خوش، به ویژه در کنار محبوب، بهرهبرداری کرد. او به موضوع خیانت و بدعهدی نیز اشاره کرده و میگوید که شهرت و قدرت دائمی نیست و باید به فقرا توجه کرد. نهایتاً، شاعر به درد و غمهای پنهانی خود از جدایی و حسرت یاد میکند و تأکید دارد که زندگی برای غم و اندوه جایزهای ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که گل و شراب و آواز مراقب وجود دارند، فرصت خوبی برای لذت بردن و زندگی کردن است. بدان که چنین خوشی و سرمستی را قدر بدان.
هوش مصنوعی: چشم های تو، که مانند نرگس است، میتواند کافران را با زیبایی خود فریب دهد و این زیبایی به قدری قوی است که باعث میشود حتی مسلمانان نیز به طور ناخودآگاه تحت تأثیر قرار گرفته و ایمانشان را تضعیف کنند.
هوش مصنوعی: تو به عهد و پیمان وفا نکردی و با محبت خود به من بیوفایی کردی. این بیوفایی و سختی در عهد و پیمان، نشاندهنده سستی و ضعف در تعهد توست.
هوش مصنوعی: پادشاهی و ثروت همیشه پایدار نیستند. به حال تهیدستان توجه کن، زیرا ممکن است روزی به این وضع دچار شوی که در آن نتوانی کاری انجام دهی.
هوش مصنوعی: من عشق و محبت تو را در دل خود میکاشتم، اما میدانم که این احساس ممکن است در آینده باعث پشیمانی شود.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو، قلبم را مانند لاله میزنم و آه، که رازهای درونیام روزی آشکار خواهد شد و زخمهایم را نشان خواهد داد.
هوش مصنوعی: در دنیا، مشکلات و غمها ارزش چندانی ندارند و برای این که به خاطر خود و آسیب رساندن به دیگران دچار زحمت شویم، هیچ دلیلی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت را غنیمت دان آن قدَر که بتْوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
کامبخشیِ گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت دادِ عیش بستانی
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
[...]
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی
حاصل از حیات جان ایندمست تا دانی
ای که ده جهت داری جامه زمستانی
بر تن خودت کن بار آنقدر که بتوانی
بر نهالی اطلس چون دهی شب آسایش
[...]
ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانی
بیوفا نگار من، میکند به کار من
[...]
ای که در ره عرفان مستمند برهانی
ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی
سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی
آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی
مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری
[...]
پیرو شریعت باش ای دل ار مسلمانی
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
عمر رفته خود بگذشت نامده محقق نیست
حاصل از حیات ای دل یک دم است تا دانی
پیش سنی از قائم دم نزن که نتوان گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.