ز مشک تر خطی داری و خالی
ندیده از تو مشکین تر غزالی
رخت خورشید وز هر جانبش خط
کشیده از سواد شب هلالی
خیال آن میان می بندم آری
بود با خویش هر کس را خیالی
ازان گل در نقاب غنچه مانده ست
که از روی تو دارد انفعالی
بود شوق تو افزون گرچه بینم
تو را هر روز و گل را بعد سالی
شود حالم دگرگون هر دم از تو
ولی بی تو نیم در هیچ حالی
به کوی عشق جامی لب فرو بند
که باشد هر مقامی را مقالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و تفاوت او را با دیگران مورد بررسی قرار میدهد. او از خط و خالی که از مشک بر جای مانده میگوید و شباهت آن به غزالی را که ندیده است، یاد میکند. اشاره به رخت خورشید و خطهایی که از آن به جا مانده، نشاندهنده زیبایی و روشنایی معشوق است. شاعر همچنین از خیال و شوقی که هر روز او را تحت تاثیر قرار میدهد، سخن میگوید و میگوید که با وجود دیدن معشوق به طور مکرر، هنوز هم شوقش افزون میشود. در نهایت، به اهمیت عشق و حالاتی که در کوی عشق بوجود میآید، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تو از عطر خوش مشک بویی داری و حتی کسی هیچ خطی از تو ندیده که از زیباییات زیباتر باشد.
هوش مصنوعی: لباس خورشید را به تن دارد و از هر سو نشانههایی به شکل هلالی بر روی تاریکی شب نقش بسته است.
هوش مصنوعی: من در خیالاتم آن عشق را در نظر دارم، زیرا هر فردی در دل خود یک خیال دارد.
هوش مصنوعی: گلی که در پوشش غنچه باقی مانده، به خاطر زیبایی تو تأثیر گرفته است.
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاق من به تو هر روز بیشتر میشود، حتی اگر هر روز تو را ببینم و گل را بعد از یک سال.
هوش مصنوعی: هر لحظه حال و روحیهام تحت تأثیر تو تغییر میکند، اما وقتی که تو در کنارم نیستی، هیچ احساسی ندارم و در هیچ وضعیتی آرامش ندارم.
هوش مصنوعی: در کوچه عشق، زوری به زبان نیاور و سکوت کن، زیرا هر مقام و جایگاهی داستان و شکل خاص خود را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.