گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

کیم من بیدلی بی اعتباری

غریبی بی نصیبی خاکساری

چو برق از آه گرم آتش فروزی

چو شمع از سوز دل شب زنده داری

به دل تخم غم عشق تو کارم

ندارم غیر ازین کاری و باری

پریشان شد ز عشقت روزگارم

ببخشا بر پریشان روزگاری

ز زلفت کار من آشفته تر گشت

چه گیری بر دل از آشفته کاری

ز من گر خورده ای آمد مکن عیب

ز خردان خورده نبود عیب و عاری

شفیع آورده ام پیش تو اینک

رخ زردی و چشم اشکباری

کم از خاک رهم حیف است کز من

نشنید بر دل پاکت غباری

به آه سرد خود خوش باش جامی

کزین دی بردمد روزی بهاری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode