بی منت کس راست نشد زان قد و بالا
جز کار من المنة لله تعالی
بالای سرم شب نه سپهر است و ستاره
با دود دلم رفته شررهاست به بالا
از گریه شد اسرار دلم فاش چو من کیست
رسوا شده ای دیده خون از مژه پالا
از نرگس خونریز تو یک غمزه بسنده ست
زنهار به خونریزی ما دست میالا
گفتم به لبت کز تو بود اهل طلب را
امکان نعم، خنده زنان گفت که لالا
داریم فراغ از غم مستقبل و ماضی
خوش می گذرانیم به دیدار تو حالا
جامی ز کساد سخن خویش چه رنجی
کم گوی که باشد ز کمی قیمت کالا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و غم ناشی از آن است. شاعر به زیبایی محبوبش اشاره میکند و میگوید که هیچکس به اندازهٔ او راست قامت و خوب چهره نیست. او از درد و درد دل خود میگوید، شب و ستارهها را به نشانهٔ غم و افسردگی خود توصیف میکند. از گریههایش رازهای قلبش فاش میشود و به زیبایی معشوقش که با یک غمزه میتواند درد او را تسکین دهد، اشاره میکند. همچنین به خوشیهای حال و فراغت از غمهای گذشته و آینده میپردازد و در انتها به کمگویی و ارزش کلام اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هیچکس بهخاطر قامت و جذبهی خود به من کمک نکرد، جز اینکه من فقط به لطف و رحمت خداوند متکی هستم.
هوش مصنوعی: در بالای سرم شب، نه آسمان و ستارهای وجود دارد، بلکه با غم و دودی که در دل دارم، شعلههایی در فضا به پرواز درآمدهاند.
هوش مصنوعی: از گریههای من رازهای دلم فاش شد. حالا کیست که رسواییاش را ببیند، در حالی که اشک از چشمانم میریزد؟
هوش مصنوعی: از نگاه زیبای تو حتی یک غمزه برای ما کافی است. شنابان، لطفاً به خونریزی و آسیب رساندن به ما ادامه نده.
هوش مصنوعی: به او گفتم که وجود تو برای جویندگان نعمتها امکان فراهم میکند، اما او به شوخی و خنده جواب داد که نه، اینطور نیست.
هوش مصنوعی: ما حالا بیخیال غمهای گذشته و آینده، خوشی را در دیدار تو سپری میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر سخن خود را کم و کساد بگویی، از این کار چه دردی به خود بزنید؟ زیرا کم بودن گفتار، ارزشی ندارد و باعث کاهش قیمت کلام خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی
تا شب دل من سوزی هر روز به جنگی
تا روز تنم کاهی هر شب به خیالی
ماننده خورشیدی پیدا شده و من
[...]
ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی
مسکین دلم از خال تو گشته است به حالی
حالی به جهان زارتر از حال دلم نیست
تا نیست دل آشوبتر از خال تو خالی
قدّ و دهن و زلف تو و جعد تو دیدم
[...]
ماه رجب فرخ و نوروز جلالی
گشتند قرین از قبل فرخ فالی
فال همه عالم شود از هر دو مبارک
گیرند اگر خال خود از صدر معالی
صدری که همه ساله بیننده او بر
[...]
المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
المنة لله که بیستان شریعت
[...]
ای یافته از چهره تو حسن کمالی
داده است جمالیت خدا و چه جمالی
از دیده من عشق تو انگیخته نیلی
وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
چون زلف تو شد حالم و این از همه خوشتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.