ساقیا صاف می عیش به خودکامان ده
دردی درد به خون جگر آشامان ده
هر که دردی نکشد گرچه سر خاصان است
بکش افسار و سرش در گله عامان ده
مشرب دردکشی نیست نکونامان را
مطربا خیز و صلا در صف بدنامان ده
زاهدان ز آتش ما سوختگان محرومند
شرری یا رب ازین شعله به آن خامان ده
چون ز شوق تو کشم سر به گریبان عدم
بهر عطر کفنم گردی ازان دامان ده
نیست بی مقدم تو کار مرا سامانی
قدمی رنجه کن و کار مرا سامان ده
جامی ایام گل از صومعه سوی چمن آی
خرقه زهد به تاراج گل اندامان ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمایل به لذت و شادی در زندگی و همچنین به درد و رنجی که انسانها تجربه میکنند، پرداخته است. شاعر از ساقی میخواهد که شراب را به افراد ثروتمند و خودخواه بدهد و دردِ زندگی را به کسانی بدهد که آن را حبس کردهاند. او اعتقاد دارد که کسی که درد نکشد، نمیتواند اشارهای به مقامهای بالا داشته باشد و باید در میان عامه مردم قرار گیرد. همچنین به مطرب میگوید که باید سرود و نغمههایی برای افراد بدنام بخواند. زاهدان نیز که از آتش عشق بیبهرهاند، محکوم به محرومیت هستند. شاعر در نهایت از معشوق میخواهد که با دیری از عشق و محبت، زندگیاش را سامان دهد و در پی آن، از زهد و ریاضت دست بردارد و به لذتها و زیباییها روی آورد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب خالص را به کسانی که خودپسند و خودخواه هستند بده و درد و رنج را به کسانی که با دل خونین و زخمخورده زندگی میکنند، بسپار.
هوش مصنوعی: هر کسی که درد و رنجی را تجربه نکند، حتی اگر از افراد خاص و مهم باشد، باید افسار خود را بگیرد و خود را به جمع مردم عادی بسپارد.
هوش مصنوعی: چشیدن درد و رنج برای افرادی که نیکنام و خوب هستند، مناسب نیست. ای مطرب، بلند شو و صدایت را در میان بدنامان و افرادی که در رنج هستند، بلند کن.
هوش مصنوعی: زاهدان که از آتش ما سوختگان بیبهرهاند، ای خدا، این شعله را به آن خاموشان بده.
هوش مصنوعی: وقتی که از شوق تو سر به زیر میبرم و به ناامیدی فرو میروم، برای اینکه بوی خوش کفنم را از دامن تو بگیرم.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، کار من سامان نمییابد. لطفاً قدمی بردار و به کار من نظم و ترتیب بده.
هوش مصنوعی: جامی، زمانی که گلها شکوفا میشوند، از دنیای رهبانیت به سمت باغ بیایید و لباس زهد را به خاطر زیباییهای طبیعت رها کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به خشم از بر من رفته و تنها مانده
تو ز جان رفته و درد تو به هر جا مانده
تا تو، ای دیده بینای من، اندر خاکی
نیست جز خاک درین دیده تنها مانده
خرمی تو که از ناکسی ام واماندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.