گنجور

 
جامی

رمید آن آهوی مشکین ز من آه

نای عنی غزال کنت اهواه

خدا را ای صبا آگاهیم ده

که آن آهو کجا دارد چراگاه

ز ما بگریخت چون مشکین غزالی

الا یالیت شعری این مرعاه

نیارم شرح کردن آنچه دیدم

من از نادیدن آن نازنین ماه

ز خونین اشک من دانند مردم

وان لم اشک مما کنت القاه

منم در انتظار او شب و روز

نشسته گوش بر در چشم بر راه

ز طیب زلف او عطر کفن برد

چو شد با خاک جامی طاب مثواه

 
 
 
باباطاهر

کجا بی جای ته ای بر همه شاه

که مو آیم بدانجا از همه راه

همه جا جای ته مو کور باطن

غلط گفتم غلط استغفرالله

سوزنی سمرقندی

شه انجم به پیروزی شهنشاه

محول شد برین پیروزه خرگاه

ز برج ماهی لؤلؤ پشیزه

ببرج تیره مرجان چراگاه

ز تحویل شه انجم بتعجیل

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

مراخود نیست عادت هجو گفتن

که کردستم طمع زین قوم کوتاه

معاذالله که من کس را کنم هجو

ز مدح گفته نیز استغفرالله

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه