باز ترکش بسته آن ترک سوار آمد برون
ای فدایش جان که بر عزم شکار آمد برون
قصد آن دارد که سازد عالمی را صید خویش
ور نه با تیر و کمان بهر چه کار آمد برون
با که می نوشیده یارب دوش کامروز این چنین
چشم خواب آلوده و سر پر خمار آمد برون
گر نمی آید بهار ای عاشق شیدا چه باک
اینک آن گل تازه تر از صد بهار آمد برون
هر که شد روزی به کوی او ز سوز عاشقان
با دل پرخون و چشم اشکبار آمد برون
در دلش نگرفت اگر چه می کند در سنگ جای
ناله و آهی کزین جان فگار آمد برون
دوش می گشتم بر آن در شد به پا خاری مرا
دیده می سودم بر آن چندانکه خار آمد برون
سالها بردم به سر بر خاک آن در منتظر
او برون نامد ولی جان ز انتظار آمد برون
این تن فرسوده جامی خاک بودی کاشکی
بر سر راهی که آن چابک سوار آمد برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و شیدایی شاعر است که به معشوقاش اشاره میکند. او از آمدن محبوبی صحبت میکند که با ارادهای قوی برای شکار دلها بیرون آمده است. شاعر بیان میکند که حتی اگر بهار بیاید یا نیاید، گل عشق همیشه تازه و زیباست. عشق باعث میشود انسانها با دلهای پرخون و چشمان اشکبار به دنبال معشوق باشند و حتی اگر در دلشان ناراحتی وجود داشته باشد، باز هم ناله و آه میزنند. همچنین شاعر به انتظار طولانیاش برای دیدن محبوبش اشاره میکند و به فرسودگی جسم و روحاش از این انتظار و longing نسبت به عاشقش میپردازد. در نهایت، با اشاره به چابک سوار، که نمادی از محبوب است، این انتظار و عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سوار ترک که تیرهایش را آماده کرده، به دنبال شکار آمده و من فدای او میشوم.
هوش مصنوعی: او میخواهد جهانی را به دام خود بیاورد، وگرنه برای چه به تیر و کمان نیاز دارد که از خانه خارج شود؟
هوش مصنوعی: ای خدا، دیشب با چه کسی نوشیدنی خوردم که امروز این چشمان خوابآلود و سر سنگین از خواب بیدار شدهام؟
هوش مصنوعی: اگر بهار نمیرسد، ای عاشق شیدا، نگران نباش؛ چون اکنون گلی تازه و زیباتر از صد بهار، سر از خاک بیرون آورده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که روزی به محل زندگی او برود، به خاطر عشق و آتش دل عاشقان با دلی آکنده از درد و چشمی پر از اشک از آنجا خارج میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه در دلش غم و اندوهی وجود ندارد، ولی صداهایی از دلش که ناشی از رنج و درد است، مانند ناله و آه، از درونش به بیرون میآید و بر دل سنگی جا میگیرد.
هوش مصنوعی: دیشب در حال قدم زدن بودم که ناگهان به در ورود یک مکان رسیدم. احساس میکردم که در آنجا چقدر زیبایی وجود دارد و هر چه بیشتر در آنجا میماندم، بیشتر جذب میشدم. اما نهایتاً، خاری از گلها یا طبیعت به من آسیب رساند و ناچار شدم آنجا را ترک کنم.
هوش مصنوعی: سالها به در خانهاش سر گذاشتم و در انتظار او ماندم، اما او نیامد. با این حال، دل من از انتظارش به تنگ آمده و آرامش خود را از دست داد.
هوش مصنوعی: این بدن خسته و فرسوده، تکهای از خاک است. کاش در مسیر آمدن آن سوار چابک، قرار میگرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سپاه حسن آخر یک سوار آمد برون
کافتاب از شرم رویش شرمسار آمد برون
همچو نخلتر که باد تند ازو ریزد ثمر
پر نگاه و عشوه ریز و غمزه بار آمد برون
کار مرگ آن دم شد آسان کز قد آن نخلتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.