کجا باشد چو تو شوخی کماندار و کمند افکن
شکرگفتار و شیرین لب سمن رخسار و سیمین تن
خرامان هر کجا باشی رخ ما و کف آن پا
سواره هر طرف رانی سر ما و سم توسن
سپاهی کشته شد هر گوشه ای تیر نظر مگشا
جهانی فتنه شد هر جانبی طرف کله مشکن
به صد خواری سرم افتاده در میدان عزیزش کن
زکات حسن را چون گوی یکبارش به چوگان زن
دهان پر شعله شوق است و لب از آه می بندم
که می ترسم سیه گردد جهان از دود این روزن
فدایت باد جان ای زاغ چون میرم درین صحرا
خدا را استخوانم را ببر پیش سگان افکن
جهان را ای فلک شبها به نور مه چه افروزی
چو دارد شعله آه من این ویرانه را روشن
چو گشتم کشته در راهت ز من دامن کشان مگذر
مباد از خون ناپاک من آلاید تو را دامن
ز بامش گر رسد مرغی ز جان طعمه مده جامی
که قوت طایر قدسی نشاید دانه ارزن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق و اثرات عشق اشاره دارد. شاعر از شوخی و لطافت معشوق، کماندار و زیبایی او سخن میگوید و میخواهد در هر مکانی که باشد، زیبایی او را ببیند. به وضوح بیان میکند که عشق او چنان قوی است که زندگیاش تحت تأثیر آن قرار گرفته و هر نگاه معشوق او را به مرگ نزدیکتر میکند. شاعر در عین حال از آن میترسد که عشقش باعث هلاکت او و تیره شدن جهان شود. او در نهایت از معشوقش میخواهد که از خون ناپاک او دور نماند و اشارهای به فقر و ناتوانی خود در این عشق دارد. در کل، شعر به شدت احساساتی و پر از تمثیلهای عاشقانه است.
هوش مصنوعی: کجا میتوان کسی را پیدا کرد که مانند تو شوخ و بازیگوش باشد، با کمان و تیرش به دلها شلیک کند و به زیبایی کلماتش مانند شکر باشد، و لبهایی شیرین و چهرهای خوشآراسته و بدنی نرم و لطیف داشته باشد؟
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، جلوهی ما و قدمهای تو چون اسبی چابک در حال حرکت است، سر ما در دست تو دارد و سمهای تو ما را به هر سو میرانند.
هوش مصنوعی: در این جهان، هرجا که به آن نگاه میکنیم، نشانههای کشته شدن سربازان و درد و رنج وجود دارد. این وضعیت باعث شده است تا مشکلات و فتنهها در هر گوشهای گسترش پیدا کند. هر طرف که نگاه میکنی، نشانههای بینظمی و آسیب دیدن وجود دارد.
هوش مصنوعی: در برابر محبوبم با کمال ذلت و افتادگی قرار گرفتهام. عواطف و زیباییهای او را به بهترین شکل نشان دهم، درست مانند اینکه در بازی چوگان، گوی را به دقت و با مهارت ضربه بزنند.
هوش مصنوعی: دهان من پر از شعلههای شوق و اشتیاق است، اما لبهایم را از آه و ناله میبندم، زیرا میترسم که این روزن و شکاف، دنیای من را از دود و غم سیاه کند.
هوش مصنوعی: ای زاغ عزیز، جانم فدای تو باد! وقتی که به این دشت میروم، از خدا میخواهم که استخوانم را بگیرد و پیش سگها بیندازد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو شبها با نور ماه چه زینت زیبایی به دنیا میبخشی! این ویرانی و غم من مانند شعلهای روشن است.
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر عشق تو جانم را فدای راهت کردم، از کنار من با دامن آلوده نگذری. مبادا خون ناپاک من دامن تو را آلوده کند.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای از بامش بیفتد، نباید به او غذایی بدهی، چرا که غذای او از نوعی است که برای موجودات بلند مرتبه و مقدس مناسب است و او شایسته دانههای بیارزش نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا ای پرده تاری به پیش چشمه روشن
زمانی کوه را تَرگی زمانی چرخ را جوشن
دژم روئی و گیتی را کند آثار تو خرم
سیه فامی و عالم را کند دیدار تو روشن
گهی بر گوشه گردون نهاده مر ترا گوشه
[...]
ایا ای جوهر علوی گرفته چرخ را دامن
تورا شب برفراز سر تو را سیاره پیرامن
به رنگین باشهای مانی که درگردون زند چنگل
به زرین لعبتی مانی که در هامون کشد دامن
نماییگه رخ روشن وزان گردد هوا تیره
[...]
الا یا خیمهٔ گردان به گرد بیستون مسکن
گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن
چراغ افروخته در تو بسی و هفت از آن گردان
که گه بر گاوشان جایست و گه بر شیرشان مسکن
چو خورشید ملک هنجار و برجیس وزیر آسا
[...]
هوا تیره است، آن بهتر که گیری بادهٔ روشن
ز دست لعبت مهروی مشکین موی سیمین تن
شده انواع نزهت را لب نوشین او موضع
شده اسباب عشرت را رخ رنگین او معدن
رخش چون ارغوان، لکن برو پیدا شده سنبل
[...]
ایا خورشید و مه در پیش رایت تیره و تاری
به روز و شب گهی خورشید و ماهم ثقبهٔ روزن
پس ای سردی و تاریکی که در من هست بازم خر
ازین سردی و تاریکی به اندک پنبه و روغن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.