گر همیباشم به کنج خانه شیدا میشوم
ور همیآیم میان خلق رسوا میشوم
ای خوش آن دم کو چو طفلان میزند سنگ جفا
ناگه ار جایی من دیوانه پیدا میشوم
لطف پنهانی و ناز آشکارم میکشد
تا بدین حد نی خراب شکل زیبا میشوم
باغبانا بهر گل چیدن مجو آزار من
چون درین بستان من از بهر تماشا میشوم
گفت روزی خواهمت کشتن به دست خود کنون
مهلت از حد شد برش بهر تقاضا میشوم
روزها با این و آن هرگونه باشد بگذرد
وای جان من در آن شبها که تنها میشوم
جامیا روی خلاصی چون بود چون درد عشق
میرود پیش از من بیچاره هرجا میشوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نفرسود است پا، بیراههپیما میشوم
میگذارم پا به راه آن دم که بیپا میشوم
صورت از دیوار میخواهد که سنگ آرد برون
با چنین دیوانگی هرجا که پیدا میشوم
آتش ناکامی دوران نمیسوزد مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.