ز فرقت تو چه گویم چه ناتوان شدهام
ز قحط آب چمن چون شود چنان شدهام
زمان وصل تو چون زود همچو برق گذشت
ز نوک هر مژه من ابر خونفشان شدهام
ز بس که گشتهام از فکر آن میان باریک
ز چشم مردم باریکبین نهان شدهام
سموم هجر توام پی بر استخوان نگذاشت
پی سگان درت مشتی استخوان شدهام
بر آستان تو آمد سریر عزت من
بر آستان که کم از خاک آستان شدهام
طفیل خیل سگانم تفقدی میکن
به کوی تو دو سه روز که میهمان شدهام
مگو که پیر شدی ترک عشق گو جامی
که من به عشق تو پیرانهسر جوان شدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از جدایی معشوق است. او احساس ناتوانی کرده و به خود میگوید که از دوری معشوق مانند چمن در خشکی آب، پژمرده شده است. زمانی که به وصال رسید، به سرعت گذشته و او از شدت احساساتش، اشکهایی چون ابر خون فشان از چشمانش سرازیر شده است. او به خاطر فکر کردن به معشوق، حالتی ناامید و پنهان پیدا کرده و به شدت تحت تأثیر سموم جدایی قرار گرفته است. شاعر همچنین ابراز میکند که در نزدیکی معشوق، خود را در مقام پایینتری میبیند و به آنجا آمده تا مانند سگان او، در کنار او باشد. در نهایت، او به عشق معشوق اشاره میکند و میگوید که این عشق، او را هرچند که پیر شده، هنوز جوان نگاه داشته است.
هوش مصنوعی: از دوری تو چه بگویم که چقدر ضعیف شدهام. مانند چمنی که از کمبود آب خشک شده است، من نیز به همین حالت درآمدهام.
هوش مصنوعی: زمانی که با تو بودم، خیلی سریع گذشت و مانند یک لحظه و برق زد. اکنون از چشمانم اشکهای غم به بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه زیاد درباره آن موضوع فکر کردهام، از نظر مردم با دقتنظر به قدری ملاحظهکار و محتاط شدهام که به نوعی پنهان گشتهام.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده است که حس و حال من به شدت آسیب ببیند، طوری که دیگر نتوانم خود را درست حفظ کنم و حالا مثل سگی که به دنباله استخوانی میگردد، بدون هدف و بیارزش شدهام.
هوش مصنوعی: به پای درگاه تو آمدهام و مقام عزت من در برابر تو قرار دارد، چرا که من نیز کمتر از خاک پای درگاه تو نیستم.
هوش مصنوعی: ای کاش در پی وخامت حال من به یادم بیفتی و چند روزی به خاطر میهمان بودن من در کوی تو به من سرکشی کنی.
هوش مصنوعی: نگو که به خاطر عشق کمسن و سال تر به نظر میرسی، میگویم که من به خاطر عشق تو با وجود سن بالا همچنان پرنشاط و جوان هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عجب شکستهدل و زار و ناتوان شدهام!
چنان که هجر تو میخواست، آنچنان شدهام
تو آفتابی و من ذره، ترک مهر مکن
که در هوای توام، گر بر آسمان شدهام
به گفتوگوی تو افسانه گشتهام همهجا
[...]
به آشنایی چشم تو ناتوان شدهام
چو مو ضعیف ز سودای آن میان شدهام
خلیده در خم زلف تو ناخنش به دلم
منه ز دست، که با شانه همزبان شدهام
ز چاک سینه نفس بایدم کشید چو صبح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.