عشق به کشور وفا داد نوید شاهیم
نوبت شاهیم بود ناله صبحگاهیم
گر به فراغت از توام طعن گنه زند کسی
چهره به خون نگار بس حجت بی گناهیم
جز تو نخواهم از جهان آرزوی دگر ولی
خواهش من چه فایده چون تو همی نخواهیم
دعوی مهرم ار کنی روشنم از کجا شود
دل چو به صدق این سخن می ندهد گواهیم
تو شهی و بتان سپه سر چه کشم ز بند شه
من که به ربقه وفا بنده هر سپاهیم
حرفی اگر زنم رقم حال درون خون شده
از سر خامه چون چکد سرخ شود سیاهیم
لابه کنی که جامی از تاب غمم چگونه ای
تاب غم تو فی المثل تابه و من چو ماهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و وفاداری به میهن و معشوق اشاره دارد. شاعر از احساسات عمیق خود در مورد کشور و محبوبش سخن میگوید و اذعان میکند که اگر از او دور باشد، عذاب و نالهای در دلش بهوجود میآید. او تأکید میکند که عشق به معشوقش برایش اولویت دارد و هیچ آرزویی جز او نمیخواهد. همچنین بیان میکند که هر اقدامی که انجام دهد، نتیجهای نخواهد داشت مگر اینکه محبوبش نیز او را بخواهد. در پایان، شاعر به غم و اندوهی که نتیجه این عشق است اشاره میکند و آن را با تابش ماه مقایسه میکند.
هوش مصنوعی: عشق به سرزمینم وفاداری به همراه دارد و زمانی که به حکومت شاه میرسیم، ناله و سرودی صبحگاهی را تجسم میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در غیاب تو به من اتهام بزند و به من آسیب برساند، من با افتخار میگویم که بیگناهم و نیازی به دفاع ندارم.
هوش مصنوعی: جز تو هیچ آرزویی از این دنیا ندارم، اما خواسته من چه ارزشی دارد وقتی تو هم چیزی نمیخواهی.
هوش مصنوعی: اگر ادعای محبت من را مطرح کنی، از کجا میتوانم روشن بشوم که دلم چگونه میتواند بیدار شود، در حالی که این گفته به صداقت گواهی نمیدهد.
هوش مصنوعی: تو غزلی و دلربایی، پس چرا باید به زنجیر یک سلطان خود را ببندم؟ من همواره به خاطر وفا به تو، مانند سربازان متعهد هستم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم چیزی بگویم، حال و احوالم چنان است که از درونم مانند خون بر سر قلم میچکد و هر جا که میچکد، سیاهیام به خاطر رویاها و احساساتم به سرخی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: به من بگو چگونه میتوانم غم خود را تحمل کنم، در حالی که تو مانند یک تابه هستی و من همچون ماهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم
پشت من و پلاس غم اینست قبای شاهیم
قاضی شهرم ار کشد، بهر وطن روا بود
خاصه که آب دیدگان داد به خون گواهیم
شد سیهم ز عشق رو، گریه در او از آن کنم
[...]
ای زده نوبت غمت ناله صبحگاهیم
سنگ جفای تو به سر گوهر تاج شاهیم
من که کله نهادمی کج ز غرور سروری
در سر بندگیت شد نخوت کج کلاهیم
پیر نیم که پیر را عشق جوان جوان کند
[...]
حشمت جم رسد صبوح از کرم الاهیم
جام جهان نماست مهر از می صبحگاهیم
ایکه به می فتاده و غرقه نیم عجب مدان
جسم چو کاه برگ من بین و عذار کاهیم
شیخ ز عشق و باده ام طعنه زنان و طرفه آنک
[...]
عشق تو ملک خسروی، داغ تو چتر شاهیم
در صف سروران رسد، دعوی کج کلاهیم
کوثر تیغت ار کند، رحم به حال مجرمان
دوزخ جاودان شود، خجلت بیگناهیم
گرنه خوش است خاطرت، با غم سینه کوب من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.