گل شد حریم کویت از اشک لاله گونم
باشد هنوز تشنه خاک درت به خونم
از بار دل تن من آمد چو کوه ور نی
در موج خیز گریه مشکل بود سکونم
زد از حباب خیمه گرد من آب دیده
من با تن کم از مو آن خیمه را ستونم
چاکم چو در دل افتد سوزن چه سود و رشته
کین سوزد آن گدازد از آتش درونم
گر تارهای مویم بر تن شود سلاسل
نتوان کشید بیرون از ورطه جنونم
ناصح چراغ عیشم شد کشته از دم تو
تا کی به ترک خوبان بر سر دمی فسونم
می پرسیم که جامی با درد عشق چونی
من بی خودم چه دانم هم خود ببین که چونم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبانی پر احساس و رمانتیک به توصیف عشق و درد خود میپردازد. او از تشنگی و longing برای معشوق صحبت میکند و بیان میکند که چطور این عشق او را به حالت غمگینی و سرگردانی دچار کرده است. شاعر احساس میکند که دلش بسیار سنگین و غمگین است و با تصویری از خیمه و اشک، نشان میدهد که چگونه عشق و درد در زندگیاش جاری است. او همچنین به ناخواسته بودن وضعیتش اشاره میکند و میگوید که نمیتواند از این وضعیت جنونآور خارج شود. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که در عشقش، خود را گم کرده و دیگر نمیداند چگونه باید ادامه دهد.
هوش مصنوعی: حریم محبت تو مانند گلی است که با اشکهای من آراسته شده است. هنوز هم خاک درگاه تو تشنه خون من است.
هوش مصنوعی: بار سنگین دل من مانند کوه است و اگر نبود، در موجهای خروشان گریه، آرامش برایم دشوار بود.
هوش مصنوعی: از حبابی که در اطرافم وجود دارد، اشک ریختم. من با وجود اینکه بدنی لاغر و کم حجم دارم، به مانند ستونی برای این خیمه هستم.
هوش مصنوعی: اگر سوزنی در دل من فرو رود، چه فایده دارد؟ چون رشتهای که بهعلت کینه میسوزد، از آتش درون من آب میشود.
هوش مصنوعی: اگر تارهای موی من به زنجیرهایی تبدیل شود، نمیتوانم از چاله جنونم بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: دلسوز من به خاطر تو به سرانجامی تلخ دچار شده است. تا کی میتوانم با ترک زیباییها و امید به جادو و سحر لحظهای، زندگی را ادامه دهم؟
هوش مصنوعی: می پرسیم از او که این درد عشق چطور است، اما من خودم در حالتی هستم که نمیدانم چه حالی دارم؛ خودت ببین که چطور شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نرگست به شوخی صدبار خورده خونم
بر من ترحمی کن،بنگر: که بیتو چونم؟
غافل شدی ز حالم، با آنکه دور بینی
عاجز شدم ز دستت، با آنکه ذوفنونم
تریاک زهر خوبان سیمست و من ندارم
[...]
پرسی ز من که چونی ای دوست بی تو چونم
تا روز از دو دیده هر شب میان خونم
خونم ز هجر در دل افکنده ای و آنگاه
داری مرا ز دیده چون اشک سرنگونم
ابروی تو به شوخی بربود دل ز دستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.