ای نرگست به شوخی صدبار خورده خونم
بر من ترحمی کن،بنگر: که بیتو چونم؟
غافل شدی ز حالم، با آنکه دور بینی
عاجز شدم ز دستت، با آنکه ذوفنونم
تریاک زهر خوبان سیمست و من ندارم
درمان درد عاشق صبرست و من زبونم
هر کس گرفت با خویش از ظاهرم قیاسی
بگذار تا ندانند احوال اندرونم
گر خون خود بریزم صدبار در غم تو
دانم که: بار دیگر رخصت دهی به خونم
دل خواستی تو از من، تشریف ده زمانی
گر جان دریغ بینی، از عاشقان دونم
از بس فسون که کردم افسانه شد دل من
خود در تو نیست گیرا افسانه و فسونم
میم دهان خود را از من نهان چه کردی؟
باری، نگاه میکن در قامت چو نونم
گر اوحدی سکونی دارد، صبور باشد
من چون کنم صبوری آخر؟ که بیسکونم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احوال عاشق و دردهای او اشاره دارد. شاعر از محبوبش نرگس میخواهد که به حال او ترحم کند، زیرا بدون او دچار زحمت و رنج است. او از ناکامی در کنترل احساساتش میگوید و اشاره میکند که افرادی که او را میبینند نمیتوانند از درونش باخبر شوند. شاعر در دلش غمی عمیق دارد و میداند که اگر بخواهد از عشق خود بگوید، دوباره به رنج بیشتر دچار خواهد شد. او از عشقش صحبت میکند و به صبر و شکیبایی نسبت به دردهای عاشقانهاش اشاره میکند، در حالی که خود را در دنیایی پر از فریب و فسون میبیند. در نهایت، او از عدم تواناییاش در صبر و سکون میگوید و از عشق و آرزوهایش که در دلش وجود دارد، حرف میزند.
هوش مصنوعی: ای نرگس زیبا، با تمام شوخیهایت هم، قلب من به خاطر تو بارها شکسته است. بر من رحم کن و ببین که بدون تو چه حال وحشتناکی دارم.
هوش مصنوعی: از حال و احوال من بیخبر هستی، در حالی که باید دور از من را ببینی. من در برابر تو ناتوان شدهام، با اینکه در هنرها و فنون مختلف صاحبنظر هستم.
هوش مصنوعی: تریاک، که به عنوان زهر زیباییها شناخته میشود، بر درد عاشقی فائق نمیآید و درمانی برای آن وجود ندارد. من نیز در تحمل و صبر، ناتوان هستم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از ظاهر من نتیجهگیری میکند، بگذارد تا ندانند که درون من چه میگذرد.
هوش مصنوعی: اگر هزار بار هم برای غم تو خونم را بریزم، میدانم که دوباره اجازه خواهی داد خونم را بریزم.
هوش مصنوعی: اگر دل تو خواسته من باشد، لطف کن و زمانی را به من اختصاص بده. اگر جانت را مهمتر از این رابطه میدانی، من خود را از عاشقانی میدانم که به خاطر تو، کماهمیت هستند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر جادو و فریبهایی که امتحان کردهام، به افسانهای تبدیل شده است. خودم نمیتوانم در تو گم شوم و به بازیهای فریبندهام ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: دهان خود را از من پنهان کردی؟ اما نگاه کن به قامت من که مانند نان است.
هوش مصنوعی: اگر اوحدی آرامش دارد و صبور است، من چگونه میتوانم صبر کنم در حالی که خودم هیچ آرامشی ندارم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پرسی ز من که چونی ای دوست بی تو چونم
تا روز از دو دیده هر شب میان خونم
خونم ز هجر در دل افکنده ای و آنگاه
داری مرا ز دیده چون اشک سرنگونم
ابروی تو به شوخی بربود دل ز دستم
[...]
گل شد حریم کویت از اشک لاله گونم
باشد هنوز تشنه خاک درت به خونم
از بار دل تن من آمد چو کوه ور نی
در موج خیز گریه مشکل بود سکونم
زد از حباب خیمه گرد من آب دیده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.