شمارهٔ ۵۶۸
چشم تو صاد است و سر زلف دال
با خود ازان هر دو مرا صد خیال
خواست مصور که کشد نقش تو
چهره گشادی و کشید انفعال
هست دل سوخته پیش لبت
تشنه لبی بر لب آب زلال
حال من از وصف جمالت نکوست
گفتم و پیش تو نکووصف حال
گر سر ما خاک رهت شد چه باک
باد چنین صد به رهت پایمال
جامی ازان لب سخن آغاز کرد
شد لقبش طوطی شیرین مقال
یافت کمالی سخنش تا گرفت
چاشنیی از سخنان کمال
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...