گردش جام که زد صنع ازل پرگارش
سرنپیچد ز خط این دایره زنگارش
سر ما و در میخانه ای که از رفعت قدر
سایه بر بام فلک می فکند دیوارش
نیست وجه من مخمور جز این دلق کهن
وای من گر نستاند به گرو خمارش
بنده پیر مغانم که در اطوار سلوک
کار ما یافت گشاد از گره زنارش
خیر مستان طلبد هر چه کند باده فروش
سر این نکته ندانسته مکن انکارش
مگسل یک نفس از صحبت عیسی نفسان
نقد انفاس عزیز است غنیمت دارش
طبع گویای من آن طوطی شکرشکن است
که ز خونابه دل لعل بود منقارش
جامی اشعار دلاویز تو جنسی ست نفیس
پود آن حسن ادا لطف معانی تارش
همره قافله هند روان کن که رسد
شرف مهر قبول از ملک التجارش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی توصیف کنندهی حال و هوای میخانه و جذابیتهای نوشیدن باده است. سخنگو به هنرمندی و لطافت وجود خود اشاره میکند و احساس میکند که هیچ چیز جز لباس خماری او را در این جهان از معنا و لذت محروم نکرده است. او به یاد عیسی نفسان میافتد و به اهمیت صحبت و همراهی عزیزان در زندگی میپردازد. در نهایت، شاعر به زیبایی و ارزش اشعار عشق و برقراری ارتباط با دیگران اشاره میکند و از آنها میخواهد تا به قافلهی عشق بپیوندند و به دستاوردهای بزرگ برسند.
هوش مصنوعی: زمانی که چرخش جامی که به دست خالق ازلی ساخته شده، آغاز میشود، دیگر نمیتوان از مسير این دایرهی پر از زنگار خارج شد.
هوش مصنوعی: در میخانهای که به خاطر مقام و منزلتش، سایهاش بر بام آسمان میافتد، دیوارش به شکل خاصی وجود دارد که ما را جلب میکند.
هوش مصنوعی: چهرهی من جز با این پوشش کهنه مست نیست و وای بر من اگر این خمار را به گرو نگیرد.
هوش مصنوعی: من به سودای معرفت و درویشی، سالهاست که در نزد پیران و عاشقان این مسیر، به تعلیم و تربیت مشغولم و از آموزههای ایشان در گشایش مشکلاتم بهرهمند شدم.
هوش مصنوعی: شرابفروش هر چیزی که میدهد، به خاطر خیر و خوبی آن است. بر این نکته که نباید انکارش کنی، آگاه باش و از آن بیخبر نمان.
هوش مصنوعی: لحظهای از گفتگو با عیسی (نفس) غافل نشو، زیرا هر دم از این صحبت، نفسهای گرانبهایی به دست میآید که باید ارج نهی و قدر آن را بدانی.
هوش مصنوعی: روح سخنسرایی من مانند طوطيای است که بلبلهای شکرین را میخواند و منقار او از درد و احساسات عمیق دل، به رنگ سرخ درآمده است.
هوش مصنوعی: شعرهای زیبا و دلنشین تو مانند جامی است که از مادهای گرانبها ساخته شده است. جمال و زیبایی تو، مانند نخی لطیف، معانی عمیق و دلنشینی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: با قافله هندوستان همراه شو که مقام و منزلت مهر و محبت از سوی پادشاه تجارت به تو برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرو را پای بگل می رود از رفتارش
واب شیرین ز عقیق لب شکربارش
راهب دیر که خورشید پرستش خوانند
نیست جز حلقه ی گیسوی بتم زنارش
هرکرا عقل درین راه مربّی باشد
[...]
گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش
جان نو داد بمن صورت معنی دارش
بنگر آن دایره روی و برو نقطه خال
دست تقدیر بصد لطف زده پرگارش
بوستانیست که قدر شکر و گل بشکست
[...]
فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش
گُل در اندیشه که چُون عشوه کُنَد در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بِکُشَند
خواجه آن است که باشد غَمِ خدمتکارش
جایِ آن است که خون موج زَنَد در دلِ لعل
[...]
خواجه مستست، ببین در سر و در دستارش
لطف فرما و زمانی ز کرم باز آرش
بر سر کوی تو هر کس که رسد مست شود
گویی از باده سرشتند در و دیوارش
پیش رویت ز خجالت ننماید خورشید
[...]
هیچ سودی نکند تربیت ناقابل
گر چه برتر نهی از خلق جهان مقدارش
سبز و خرم نشود از نم باران هرگز
خار خشکی که نشانی به سر دیوارش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.