آنچه از آتش غم با دل غمناک رود
گر برآرم دم ازان دود بر افلاک رود
بنده ام پاکروی را که درین دیر کهن
تا زید پاک زید چون برود پاک رود
زیر هر سنگ فتاده ست سر سرهنگی
پر دلی کو که درین راه خطرناک رود
دیده را تا به زمین فرش نسازم مخرام
حیف باشد ز چنین پای که بر خاک رود
لذت تیغ غمت باد بر آن کشته حرام
که نه با عهد درست و کفن چاک رود
سرفرازان جهان گردن تسلیم نهند
هر کجا قصه آن حلقه فتراک رود
جامی از خط خوشش پاک مکن لوح ضمیر
کین نه حرفی ست که از صفحه ادراک رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
می شود آب روان چون به رگ تاک رود
صرفه آب در آن است که در خاک رود
همه شب گرد دل سوختگان می گردی
کس ندیدم که در آتش چو تو بیباک رود
گرد گشتیم و بلندست همان پایه ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.