ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید
این چنین در غم و اندوه مرا مگذارید
ناگهان گر سوی آن ماه گذاری بکنید
بر شما باد که از حالت من یاد آرید
سر به سر قصه غمهای مرا غصه دهید
یک به یک محنت و اندوه مرا بشمارید
می روم سوی عدم جان مرا بستانید
یادگاری به سگان در او بسپارید
تن فرسوده من بر سر راهش فکنید
چه شود یک خس و خاشاک دگر انگارید
بعد مرگ از من محروم گهی یاد کنید
شکر آن را که نه محروم ازان دیدارید
جز گیاه غم و حسرت ندمد از گل من
هر چه در روز ابد بر سر خاکم کارید
باغ خلد ار شودم جای هنوزم باشد
بر شما رشک که در سایه آن دیوارید
رفت آغشته به خون جامی ازان کوی به خاک
شاید ار بر سرش از دیده و دل خون بارید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید
دولتی هست حریفان سر دولت خارید
چو شکر یک دل و آغشته این شیر شوید
که ظریفید و لطیفید و نکومقدارید
دانه چیدن چه مروت بود آخر مکنید
[...]
ای کسانی که بخاک قدمش جا دارید
گاه گاه از من محروم شده یاد آرید
تا کی از حسرت او خیزم و بر خاک افتم؟
وقت آنست که از خاک مرا بردارید
گر ز نزدیک نخواهد که ببینم رویش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.