من نه تنها خواهم این خوبان شهرآشوب را
کیست در شهر آن که خواهان نیست روی خوب را
دیر می جنبد بشیر ای باد بر کنعان گذر
مژده پیراهن یوسف ببر یعقوب را
دل نهادم بر جفا تا دیدم آن قد بلند
بر درخت آن به که بیند مرد عاقل چوب را
گو مکن درد دل من کاتب اندر نامه درج
طاقت این بار نبود حامل مکتوب را
چون صف دلها شکستی زین مکن رخش جفا
شرط نبود رفتن از پی لشکر مغلوب را
خواب ناید چشم تر را بی تو شبها اغلبی
گرچه باشد خواب غالب مردم مرطوب را
دی به خاک پاش با صد ذوق می سودم مژه
گفت جامی گرد شد آهسته زن جاروب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اشتیاق عمیق شاعر به زیبایی و جذابیت خوبان شهر است. شاعر میپوید که آیا کسی در شهر وجود دارد که به زیبایی روی خوبان علاقهمند نباشد. او از باد انتظار بشارت دارد و دلش در انتظار خبر خوشی است. عشق او به زیبایی و بلندی قامت محبوبش، او را از جفا و آزار رنج میدهد. در کلامش میگوید که نمیتواند درد دل خود را به کسی بگوید، زیرا بار این درد را نمیتواند کسی دیگر حمل کند. همچنین به این نکته اشاره دارد که با شکستن قلبها، others نباید از محبوب پیروی کنند. و در نهایت، خواب او به راحتی نمیآید و همواره در غم محبوبش بیدار میماند.
هوش مصنوعی: من تنها به این زیبایانی که دلها را به هم میزنند، علاقهمند نیستم. آیا در این شهر کسی هست که خواهان دیدن چهرهی زیبا نباشد؟
هوش مصنوعی: بجنب ای باد، به سرزمین کنعان برو و خبر خوشی از پیراهن یوسف برای یعقوب بیاور.
هوش مصنوعی: دل خود را به سختیها و بیوفاییها سپردم، زیرا وقتی آن قد بلند را بر درخت دیدم، فهمیدم که مرد حکیم به چوب اعتماد نمیکند.
هوش مصنوعی: نکن درد دل من را بنویس، زیرا توانایی تحمل بار این نامه را ندارم.
هوش مصنوعی: زمانی که صف دلها را شکستید، از این رفتار بد بپرهیزید؛ زیرا رفتن به دنبال لشکری که شکست خورده، نباید نامناسب باشد.
هوش مصنوعی: چشمهای اشکبار من در شبها به خاطر تو خواب نمیبیند، هر چند دیگران در خواب و رویا غوطهور هستند.
هوش مصنوعی: در روزی با شوق و خوشحالی در زمین مشغول فعالیت بودم و در همان حال، مژه به من گفت که یک جام پر از شادی به آرامی دستبهکار شوی و جارو به دست بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست کز من یاد نآید هیچش آن محبوب را
خود وفا گویی نمی باید که باشد خوب را
گربه صبر آشفته کاران را غرض حاصل بود
بیش از این ممکن نباشد احتمال ایوب را
طالب وصلم ولیکن عمر ضایع می کنم
[...]
بوی پیراهن دلیل راه شد یعقوب را
هست از طالب فزون درد طلب مطلوب را
کاه را بال و پر پرواز گردد کهربا
نیست در دست اختیاری سالک مجذوب را
حسن را از دیده های پاک نبود سرکشی
[...]
دور بادا چشم بد بگشود روی خوب را
داد بر یغما صلا ترکان شهر آشوب را
ناصح بدگو اگر داند که واقع احول است
بد نگوید دوستداران جمال خوب را
از هم آغوشی من عارت نیاید رو ببین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.