شمارهٔ ۱۹
هر شب افروخته از آتش دل مشعله ها
رود از کوی غمت سوی عدم قافله ها
دلم از پرتو خورشید رخت قندیلی ست
کز سر زلف تو آویخته با سلسله ها
شرح اسرار خرابات نداند همه کس
هم مگر پیر مغان حل کند این مسئله ها
در ره فقر و فنا بی مدد عشق مرو
که کمینگاه حوادث بود این مرحله ها
گفت و گوی خرد از حد بگذشت ای ساقی
باده در ده که ندارم سر این مشغله ها
ساعتی گوش رضا سوی من دلشده نه
کامشب از دست تو هم پیش تو دارم گله ها
واقف از سر خرابات جز آن مست نشد
که به میخانه برآورد چو جامی چله ها
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...