گنجور

 
جامی

یا من بدا جمالک فی کل ما بدا

بادا هزار جان مقدس تو را فدا

می نالم از جدایی تو دم به دم چو نی

وین طرفه تر که از تو نیم یک نفس جدا

عشق است و بس که در دو جهان جلوه می کند

گاه از لباس شاه و گه از کسوت گدا

یک صوت بر دو گونه همی آیدت به گوش

گاهی ندا همی نهیش نام و گه صدا

برخیز ساقیا ز کرم جرعه ای بریز

بر عاشقان غمزده زان جام غم زدا

زان جام خاص کزخودیم چون دهد خلاص

در دیده شهود نماند به جز خدا

جامی ره هدی به خدا غیر عشق نیست

گفتیم والسلام علی تابع الهدی