بخش ۱: حکیم کسی را گویند که حقیقت چیزها را به آن قدر که ...
بخش ۲: افریدون که در زمین شفقت جز تخم نصیحت نکشت به ...
بخش ۳: یکی از حکما گفته است: چهل دفتر در حکمت نوشتم و به ...
بخش ۴: ابن مقفع گوید: کتبخانه حکمای هند را بر صد شتر می ...
بخش ۵: چهار کلمه است که چهار پادشاه پرداخته اند که گویا یک تیر است که از چهار کمان انداخته اند:
بخش ۶: ملک هند به خلیفه بغداد تحفه ها فرستاد همراه طبیبی ...
بخش ۷: در مجلس کسری سه تن از حکما جمع آمدند: فیلسوف روم ...
بخش ۸: حکیمی را پرسیدند که آدمیزاد کی به خوردن شتابد؟ گفت: توانگر هرگاه گرسنه شود و درویش هرگاه که بیابد.
بخش ۹: حکیمی با پسر خود گفت: باید که بامداد از خانه ...
بخش ۱۰: پنج چیز است که به هر کس دادند زمام زندگانی خوش در ...
بخش ۱۱: هر نعمت که به مرگ زوال پذیرد آن را خردمند در حساب ...
بخش ۱۲: بزرجمهر را پرسیدند که کدام پادشاه پاکیزه تر؟ گفت: ...
بخش ۱۳: حجاج را گفتند: از خدای بترس و با مسلمانان ظلم مکن ...
بخش ۱۴: پادشاهی از حکیمی طلب نصیحت کرد حکیم گفت: از تو ...
بخش ۱۵: اسکندر یکی از کارداران را از عملی شریف عزل کرد و ...
بخش ۱۶: سه کار از سه گروه زشت آید: تندی از پادشاه و حرص بر مال از دانایان و بخل از توانگران.
بخش ۱۷: حکیمان گفته اند که همچنان که به عدل جهان آبادان ...
بخش ۱۸: درویشی قوی همت با پادشاهی صاحب شوکت طریقه اختلاطی ...