گنجور

 
جامی

بخش ۱: حکیم کسی را گویند که حقیقت چیزها را به آن قدر که ...

بخش ۲: افریدون که در زمین شفقت جز تخم نصیحت نکشت به ...

بخش ۳: یکی از حکما گفته است: چهل دفتر در حکمت نوشتم و به ...

بخش ۴: ابن مقفع گوید: کتبخانه حکمای هند را بر صد شتر می ...

بخش ۵: چهار کلمه است که چهار پادشاه پرداخته اند که گویا یک تیر است که از چهار کمان انداخته اند:

بخش ۶: ملک هند به خلیفه بغداد تحفه ها فرستاد همراه طبیبی ...

بخش ۷: در مجلس کسری سه تن از حکما جمع آمدند: فیلسوف روم ...

بخش ۸: حکیمی را پرسیدند که آدمیزاد کی به خوردن شتابد؟ گفت: توانگر هرگاه گرسنه شود و درویش هرگاه که بیابد.

بخش ۹: حکیمی با پسر خود گفت: باید که بامداد از خانه ...

بخش ۱۰: پنج چیز است که به هر کس دادند زمام زندگانی خوش در ...

بخش ۱۱: هر نعمت که به مرگ زوال پذیرد آن را خردمند در حساب ...

بخش ۱۲: بزرجمهر را پرسیدند که کدام پادشاه پاکیزه تر؟ گفت: ...

بخش ۱۳: حجاج را گفتند: از خدای بترس و با مسلمانان ظلم مکن ...

بخش ۱۴: پادشاهی از حکیمی طلب نصیحت کرد حکیم گفت: از تو ...

بخش ۱۵: اسکندر یکی از کارداران را از عملی شریف عزل کرد و ...

بخش ۱۶: سه کار از سه گروه زشت آید: تندی از پادشاه و حرص بر مال از دانایان و بخل از توانگران.

بخش ۱۷: حکیمان گفته اند که همچنان که به عدل جهان آبادان ...

بخش ۱۸: درویشی قوی همت با پادشاهی صاحب شوکت طریقه اختلاطی ...