جامی
»
هفت اورنگ
»
سلامان و ابسال
»
بخش ۲۶ - حکایت آن کریمی که دعوت سفله را اجابت نکرد تا صحبت با سفلگان عادت وی نگردد
چون سوی اینان لئیمی پی برد
لقمه ای چند از طعام وی خورد
چون بخواند سفله دیگر مرا
سویش آن لذت شود رهبر مرا
محو گردد نامم از سلک کرام
در شمار سفلگان مانم تمام
سفله ای مهمانیی آغاز کرد
سفلگان شهر را آواز کرد
خواند یک صاحب کرم را نیز هم
تا به خوانش رنجه فرماید قدم
گفت باشد نفس نادان و لئیم
زین دو وصف او دلی دارم دو نیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.