شاه کرمانی آن مطیع مطاع
که به میدان عشق بود شجاع
هر شبی دیده پر نمک کردی
جگر خود به آن نمک خوردی
ساختی آب دیده را نمک آب
پاک شستی ز دیده سرمه خواب
بعد عمری که چشم او نغنود
یک شبی خواب راحتش بربود
روی جانان به خواب دید آن شب
میوه وصل یار چید آن شب
تخم بی خوابش رسید به بر
آمدش بر جمال یار نظر
گر به بی خوابیش نبودی خوی
به وی این خواب کی نمودی روی
چون به مقصود خود ز خواب رسید
هیچ مقصود به ز خواب ندید
بعد ازان چون زدی به راهی گام
یا گرفتی به منزلی آرام
داشتی بالشی قرین با خویش
که گرش آمدی مجالی پیش
زیر پهلو ز خار و خس رفتی
سر به بالین نهادی و خفتی
خوش بود خواب های بیداران
خوش بود کارهای بیکاران
دیده مشغول خواب و دل بیدار
دست فارغ ز کار و دل در کار
یار بر چشم سر چو گشت عیان
گر بود بسته چشم سر چه زیان
ور بود چشم سر ازو مسدود
گر بود چشم سر گشاده چه سود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.