گنجور

 
جامی

هر که را زیر خاک شد منزل

دو فرشته به صورتی هایل

پیشش آیند ز ایزد متعال

امتحان را ازو کنند سؤال

که خدای تو و نبی تو کیست

زان همه دین که بود دین تو چیست

گر بگوید جوابشان به صواب

برهد از غم عذاب و عقاب

فسحت قبر او بیفزایند

روزنی در بهشت بگشایند

گردد او را عیان چه صبح و چه شام

که کجا دارد از بهشت مقام

ور نگوید جوابشان در خور

آهنین گرزی آیدش بر سر

ناله او به وقت گرز خوری

بشنود غیر آدمی و پری

آدمی و پری اگر شنوند

همه از خواب و خور نفور شوند

تنگی گورش آنچنان فشرد

که دو پهلوی او ز هم گذرد

بگشایند روزنی ز سقر

که در آن بنگرد به شام و سحر

جای خود را ببیند از دوزخ

آوخ از حالتی چنین آوخ

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]